روزهای زندگی

ساخت وبلاگ

التهاب و حرف ها دارم و می ترسم! قله های بلند دره های عمیق تری دارند روزهای زندگی...
ما را در سایت روزهای زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : werozhayezendegi20po بازدید : 38 تاريخ : سه شنبه 5 ارديبهشت 1402 ساعت: 16:52

مراجع یه دختری حدود ۴۰ ساله بود که اضافه وزن خیلی شدید داشته و مادرش هم هربار بحث میشده می گفته ایشالا وزنشو کم کنه درسش رو ادامه میده، ایشالا وزنشو کم کنه یه شوهر خوب می کنه، ایشالا وزنشو کم کنه باید یه جا مشغول به کار شه و دختره هم با یه حالت توام با امید و آرامشی حرف های مامانشو تایید می کرده، اول شوکه شدم که این خانم تو ۴۰ سالگی چقدر امید داره و چقدر انگیزه داره آفرین ولی بعد یه مدت که گذشت متوجه شدم نه این امید نیست که من تو چشمای اون دختر میدیدم بلکه آسودگی از اینه که میتونه به بهانه ای کمبود هاشو به تعویق بندازه و توجیح کنه. چون وزنش پایین نمیومد پس نتیجه می گرفت که خب عیبی نداره اگه درسم رو تموم نکردم اگه شوهر نکردم و ..حالا شده حکایت ما! به بهانه مشکلات دروغ میگیم؛حق همدیگرو میخوریم؛ پشت چراغ قرمز فحاشی میکنیم ؛ خیانت میکنیم....فعلا فقط به خودسرزنشگری خوب می رسم که خب اینم خودش یه حرکت رو به جلوه :)))ولی مطمئنم مسیر درست و انتخاب کردم روزهای زندگی...ادامه مطلب
ما را در سایت روزهای زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : werozhayezendegi20po بازدید : 38 تاريخ : سه شنبه 5 ارديبهشت 1402 ساعت: 16:52

دیدم امروزدلم می خواهد دختر کولی این شهر من باشم !!که به پاهایم خلخال محبت بزنمصورتم گندمی و چادرم گوشه ای از گندم زاردلم از جنس صداقت بودهخودم از هر چه شکستن بیزارمن دلم می خواهد معرکه بر پا کنم امروز در این شهرو به هر گوشه به هر جا تندتر از آن باد که همه می بینند و نمی بینندبدوم پا به پای کودکانی چرک آلودکه همه تنهایندسرو صورت ٬دست و پاهاشان خاک آلود ولی زیباینددست به دستم باشندکوچه تا کوچه برقصیم وبکوبیم و بخوانیم از عشقاماباید برومدر این شهر همه خسته اندبوی بهارنارنج هم دیگر به وجد نمی آورد وکولی رخت می بندد از حیات زندگان ومیرود تا ادامه سرگردانیهایش را در جهانی دیگر داشته باشد...اینجا نفسم سخت تنگ است روزهای زندگی...ادامه مطلب
ما را در سایت روزهای زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : werozhayezendegi20po بازدید : 29 تاريخ : چهارشنبه 30 فروردين 1402 ساعت: 17:35

همه می‌گویند: چه مهربان است این بانو! و کسی نمی‌داند لبخند تو است روی لبهام وقتی آ‌ن‌سوی دریاها یادم میکنی روزهای زندگی...
ما را در سایت روزهای زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : werozhayezendegi20po بازدید : 35 تاريخ : چهارشنبه 30 فروردين 1402 ساعت: 17:35

اندوه بزرگیست چه باشی! چه نباشی! ای بــــادِ سبـک ســـار مــرا بگـذر وُ بگــــذار روزهای زندگی...
ما را در سایت روزهای زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : werozhayezendegi20po بازدید : 40 تاريخ : چهارشنبه 30 فروردين 1402 ساعت: 17:35

من همان زنی هستم ... که همه ی سیاست دنیایم با پیام هایت بلاتکلیف میماند ...!!! تکرار کن من یک کولی دوره گرد متاهلم !!!! روزهای زندگی...
ما را در سایت روزهای زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : werozhayezendegi20po بازدید : 69 تاريخ : دوشنبه 28 فروردين 1402 ساعت: 15:38

قانون قانونه
گناه گناهه
اما و اگر نداره
با مردنامحرم خارج از عرف حرف زدن گناهه
اما و اگر نداره
جلوگیری از حجاب از شنبه نداره!!!!
هروقت اما و اگر و تبصره آمد
لبخند ملیح بزن و رد شو
برای کشوری که قانون و تبصره هاش اما و اگر داره
هروقت به صلاح در صحنه ای هروقت به صلاح نیست حذفی
چه باید کرد؟

روزهای زندگی...
ما را در سایت روزهای زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : werozhayezendegi20po بازدید : 50 تاريخ : دوشنبه 28 فروردين 1402 ساعت: 15:38

خیالت سمج است ! دست از سر ِ ذهنم بر نمی دارد! روزهای زندگی...
ما را در سایت روزهای زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : werozhayezendegi20po بازدید : 59 تاريخ : دوشنبه 28 فروردين 1402 ساعت: 15:38

آهای مرد ِ دوره گردلعنت به روزهایی که از کنارت میگذرمدلتنگیم را نمی بینیکولی ِ دوره گردچشم به راه این عطر ِ عجیب توستکه فضای تهی روحش را پر میکند نمی بینی ؟اینجا در همین محوطه ی بی بهارجایی میان زردی برگمن نشسته امبساطم پهن است روبرویم تا چشم کار میکند آرزو چیده اممیفروشم به رهگذرانتو باز می آیی از من یک آرزوی سفر میخری و میروی روزهای زندگی...ادامه مطلب
ما را در سایت روزهای زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : werozhayezendegi20po بازدید : 67 تاريخ : چهارشنبه 23 فروردين 1402 ساعت: 1:11

شاید باید از اول شروع کُنمـــ ...من کولی ِ دوره گردبا موهای پریشان و خندهای بلنددَر قبیله امــ بآ کَفش هایـــ آرزوهایمــ قدمــ میزدمــوَ در حَواشی ِ نگاه های هَرزهبه دنبال ِ چشمان ِ آشنایی میگشتمـــتا به نگاه های ِ عاشقانه اش دلمـ رآ گره بزنمــــ!ویافتمحالا او آشناترین مرد شدهولی دل سرگردان من سرکشی می کند و جولان می دهدو خاطرش نِمی آوَرد که چطور آرامش از دست رفته را کنار آن مرد پیدا کرددل منرفته است دور ،رفته اَست ...مَن دوباره در میان نگاه ها پرسه میزنمــــ ومیدانمــــ مردان ِ قبیله امــــ به دنیای ِ هوس سفر کرده انددوباره کفش های ِ آرزوهایمــــ را پایمـــ میکنمـــ واز اول دوره میکنمـــ ...من به دنبال ِ قبیله ی ِ تازه ای نمی روم ... روزهای زندگی...ادامه مطلب
ما را در سایت روزهای زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : werozhayezendegi20po بازدید : 69 تاريخ : چهارشنبه 23 فروردين 1402 ساعت: 1:11